آهسته آهسته برگشتند سبک تر و حیران تر کربلا رفته ها را میگویم و کوله بارشان را یکی دل میان سینه اش را جاگذاشته بود یکی کوله ی بر دوشش را و یکی کفش های پایش را تجربه کرده ها میگفتند چیزی اگر آنجا جا بگذاری و برگردی، دوباره طلبیده میشوی و…… بیشتر »
کلید واژه: "عشق"
گفتنش آسان نیست ؛ اصلا گفتنی نیست ، آشوبی که در دلم به پا میشود، به وقت شنیدن نامت . دلخوشم به عکس های تو ؛ عکس هایی که مرا به مرز جنون می رسانند عاشق شده ام ؛ آهسته بی آنکه بدانم .! تشنه شده ام آنقدر که گمان نمیکنم ، سیرابم کند، سر کشیدن اقیانوس آرام… بیشتر »
انتظار داریم تا انتظار …. یک نفر در اتاق انتظار ساعت ها منتظر نوبت دکترش می نشیند. نیازش که برطرف شد میرود و دیگر پشت سرش را هم نگاه نمیکند…! مثل خیلی از عشق های این دوره زمانه که انتظار کشیدن برایشان فقط اتلاف وقت است. بنازم به آن انتظاری… بیشتر »
شمع های کوچک و کیک و روبان گل و شکلات و خرس های عروسکی کوچک و بزرگی که در روزی خاص قیمت سرسام آوری پیدا میکنند. همه ی اینها و قدری دیگر می شود ولنتاین! راستش برای هرچیز که توجیه پیدا کنم برای قیمت این عروسک ها توجیه نمی یابم جز اینکه گویا از ابراز محبت… بیشتر »