گفتنش آسان نیست ؛
اصلا گفتنی نیست ،
آشوبی که در دلم به پا میشود، به وقت شنیدن نامت .
دلخوشم به عکس های تو ؛
عکس هایی که مرا به مرز جنون می رسانند
عاشق شده ام ؛
آهسته بی آنکه بدانم .!
تشنه شده ام آنقدر که
گمان نمیکنم ، سیرابم کند، سر کشیدن اقیانوس آرام حتی.
ازتو میگویم ای “کوچه ی باریک بین دو عشق”
بو نکرده ام تو را ولی تشنه ی توام .
تازه فهمیده ام زندگی بدون این تشنگی زندگی نبود .
آه از دلی که هوس روضه کرده باز…