تنگتر در آغوشم بگیر، که سنگلاخها را به امید وعدههای پرزرق و برق ابلیس نفس نفس زدهام و با هیچ برگشتهام باز پیش خودت. دست از پا درازتر. رفتنم را بگذار به پای نادانیام نپرس هرچند نپرسیده میدانی. بگذار نگاهم خیره بماند به اقیانوس آرام بخششی که در… بیشتر »
کلید واژه: "امید"
این روزها شده ام راوی شل ترین قدم های فردی که در کوران حوادث دیگر توان ایستادن هم ندارد چه رسد به اینکه بخواهد جلویش را نگاه کند و قاطعانه آنچنان به پیش رود که عده ی زیادی در پناه او به جلو بروند و لازم نباشد حتی چشم هایشان را باز کنند . آنقدر همه چیز… بیشتر »