جهان به نام تو آذین بست روزهایش را
درست در طلوع فجر روز جمعه ای
وقتی میان نماز وتر حالش دگرگون شد
ریحانه ی روم ، حضرت نرجس ، ملیکا
دنیا در آن دم درگیر نورانیت مولود سامرا
یک لحظه ایستاد و
فراموش کرد خورشید مسیر مشرقش را
وقتی که پیچید درگوش دنیا بانگ شهادت دادن یک کودک از نسل حضرت زهرا
دوباره در جان آب رود فرات جاری شد انگار بوی کفین حضرت ماه و تشنگی خیمه گاه
انسان از روز نخست تشنه ی منجی بود
تو پا گذاشتی و جهان آکنده از حقیقتی به نام تو شد
تو پا به این دنیا نهادی تا برای زمزمه های یک مرد با چاه
صفحات: 1· 2