گم شده ام درون خودم …
نشسته ای و مدام دعا میکنی مرا
پیدا نمی کنم و پیدا نمیکنم و پیدا نمیکنم …
امن یجیب تو اما بلندتر میشود…
حواسم نبود اصلا که تو دارد صدایت انگار میلرزد
لای به لای امن یجیب هایت باران زده یا…
چه شد که خیس شد لباس هایت؟؟
اشک تو را نکند که من درآوردم… وقتی که درگیر خودم بودم….
درگیر درگیری من بودی یک عمر راه خود را اشتباه رفتم
یک عمر اشتباهی هی دعا خواندم هی چشم بستم به روی غیبتی که باعثش بودم
یک عمر زمین و آسمان را دعا کردم ولی دلیل بودن زمین و آسمان را فراموش میکردم.
اگر زودتر می آیی اگر من نباشم دیگر دمی این زندگی را نمیخواهم واگر باقی مانده در من اندک لیاقتی دستم بگیر و بلندم کن تا برای ظهور تو گره گشا باشم.