زمین خود را از خستگی های یک زمستان عجیب میتکاند
او تمام حاصل سه ماه زمستان را ،
همان برف های نشسته بر دامانش را ،
دو دستی به گرمای خورشید هدیه میکند.
او دل به آدم برفی پوچ و تو خالی نمیبندد
خود را میتکاند حتی اگر به قیمت نبودن آدم برفی ها تمام شود
بهار تمام خواهش زمین است
و تو تمام خواهش بهاری که بی تو میل آمدن ندارد …!
نمیدانم من کی از آدم برفی هایم دل میکنم و
تو کی میشوی تمام خواهش دلم…
دست دلم را بگیر که بی تو در دلم زمستان لانه میکند … .