کشاورز بود؛ ولی در دو بعد می کاشت… . می دانی یعنی چه؟ بگذار روشن تر بگویم. به خانه که می رسید، نگاهم به دستانش بود؛ منتظر خوراکی نبودم خودش هم می دانست. فقط عاشق کتاب هایی بودم که نرسیده، پیش رویم می گرفت. گاه با عنوان… بیشتر »
کلید واژه: "کتاب"
مرد از کتاب فروشی بیرون آمد ناگهان باران گرفت…. او چتری بزرگ تر و دیواری کوتاه تر از کتاب در دستش پیدا نکرد !!!!! بیشتر »