گم کرده تو را در پی درگیری خویشیم این جمعه ی آخر نشد آن گونه که باید ملتمس رویت چهره ی چون ماه تو باشیم بیشتر »
آرشیو برای: "اسفند 1396"
زمین خود را از خستگی های یک زمستان عجیب میتکاند او تمام حاصل سه ماه زمستان را ، همان برف های نشسته بر دامانش را ، دو دستی به گرمای خورشید هدیه میکند. او دل به آدم برفی پوچ و تو خالی نمیبندد خود را میتکاند حتی اگر به قیمت نبودن آدم برفی ها تمام شود… بیشتر »
گاهی وقت ها قاتل باش…. قاتل چیزهایی که انسانیتت را میکشد! بیشتر »
بالای کوه با بهترین صدا بهترین آواز را هم بخوانی باز به تو برمیگردد… کوه ها آنقدر عاشق سکوت شده اند که هر آوازی را نشنیده رد میکنند … راستش درست که فکر میکنم میبینم باید اینگونه عاشق شد … باید آنچنان سرمست تو باشم که ندیده و… بیشتر »
در آغاز نخل ها قرار بیقراری نداشتند . هرچه چشم میدواندی شط بود و ستاره هایی که در کف بلم های خیس ، آبتنی میکردند . در آغاز گلوله نبود … اینجا خانه ی من ، مدرسه ی من بود . من و تمام برادران و خواهران و همکلاسی هایم. من و تمام… بیشتر »
انتظار داریم تا انتظار …. یک نفر در اتاق انتظار ساعت ها منتظر نوبت دکترش می نشیند. نیازش که برطرف شد میرود و دیگر پشت سرش را هم نگاه نمیکند…! مثل خیلی از عشق های این دوره زمانه که انتظار کشیدن برایشان فقط اتلاف وقت است. بنازم به آن انتظاری… بیشتر »
روزها بی تو که میگذرند ، روزگاری بدون تو شکل میگیرد … روزگاری که روزهایش شب است و شب هایش ظلمات . روزگاری که به سبز بودن سرو هم نباید اعتماد کرد و مجنون… بید دیوانه ای بیش نیست ! راستش زندگی دور از تو بهار را برایمان بی معنی کرده و زمزمه ی… بیشتر »
مادر زنی ست که خاطره هایش بوی نم باران می دهد و سر انگشتانش هنوز عطر پیچ گیسوان کودکی ام را از حفظ است مادر که میگویم تمام خانه طعم غذایش را مزه مزه میکند مادر که میگویم از تمام لباس های تازه شسته ی روی بند… بیشتر »
هرروز می نشینم کنار پنجره و دلتنگی هایم را می شمارم … هر روز میشمارم و … هر روز عدد کم می آورم .. بیشتر »
گاهی آسمان دلم به آسمان بالای سرم حسودی میکند دیروز که باد آمد…. لباس آسمان را به یک خشک شویی برد لکه هایش را پاک کرد و اتو کشید و حالا امروز آسمان صاف و آبی ست… و آسمان دلم تیره و تار گاهی بهانه ی باران میگیرد و گاهی بهانه ی باد بیشتر »
تو قرآن میخوانی و….. من از رفتار تو قرآن میخوانم . بیشتر »